بی نام یا همان قمار باز پانزدهمین آلبوم و دهمین آلبوم رسمی محسن چاوشی میباشد.
از همه دوستان و هواداران عزیز خواهشمندیم آلبوم را به صورت قانونی خریداری و دانلود نمایید .
(دانلود آلبوم + کاور و متن آهنگ ها از ادامه مطلب)
دانلود و خرید قانونی آلبوم از لینک زیر
ترک لیست آلبوم ” بی نام ” :
۱- قند منی / شاعر : مولانا
۲- گنجشک پریده / شاعر : سعدی
۳- برسلطان / شاعر : مولانا
۴- چنگ / شاعر : فیض الزمان شیرازی
۵- قمار باز / شاعر : مولانا
۶- عق و خرد / شاعر : مولانا
۷- زاهد / شاعر : مولانا
۸- باز آمدم / شاعر : مولانا
۹- من ندانستم / شاعر : سعدی ، وحشی بافقی
۱۰- قوم به حج رفته / شاعر : مولانا
۱۱- راز / شاعر : سعدی
موسیقی ، تنظیم ، میکس و مسترینگ تمام قطعات : محسن چاوشی
دانلود کاور های آلبوم بی نام + متن آهنگ ها با کیفیت بالا از لینک زیر
متن ترانه های آلبوم بی نام :
…
۱- قند منی
جانِ منی جان منی جان من
آن منی آن منی آن من
شاه منی لایق سودای من
قند منی لایق دندان من
قند منی…
نور منی باش در این چشم من
چشم من و چشمه حیوان من
گل چو تو را دید به سوسن بگفت
سرو من آمد به گلستان من
قند منی …
نور منی باش در این چشم من
چشم من و چشمه حیوان من
از دو پراکنده تو چونی بگو
زلف تو حال پریشان من
دست فشان مست کجا میروی
پیش من آ ای گل خندان من
قند منی…
ای رسن زلف تو پابند من
چاه زنخدان تو زندان من
جان منی جان منی جان من
آن منی آن منی آن من
شاه منی لایق سودای من
قند منی لایق دندان من
۲- گنجشک پریده
ای یارِ جفا کرده یِ پیوند بُریده
این بود وفاداری و عهدِ تو ندیده
در کوی تو معروفم و از رویِ تو محروم
گرگِ دهن آلوده یِ یوسف ندریده
ما هیچ ندیدیم و همه شهر بِگفتند
افسانه یِ مجنونِ به لیلی نرسیده
در خواب گَزیده لبِ شیرین گل اندام
از خواب نباشد مگر انگشتِ گَزیده
بس در طَلبَت کوشش بی فایده کردیم
چون طفلِ دوان در پیِ گنجشک پریده
میلت به چه ماند ، به خرامیدن طاووس
غمزه ات به نگه کردن آهوی رمیده
مشتاقِ توام ، با همه جوری و جفایی
محبوبِ منی با همه جُرمی و خطایی
من خود به چه اَرزم ، که تمنای تو ورزم
در حضرت سلطان که بَرَد نام گدایی
خود کُشته یِ ابروی توام من به حقیقت
گر کشتنی ام باز بفرمای به ابروی
بر یادِ بناگوش تو بر باد دهم جان
تا باد مگر پیشِ تو بر خاک نهد روی
بس در طَلبَت کوشش بی فایده کردیم
چون طفلِ دوان در پیِ گنجشک پریده
میلت به چه ماند ، به خرامیدن طاووس
غمزه ات به نگه کردن آهوی رمیده
۳- برسلطان
تیز دَوَم تیز دَوَم ، تا به سواران برَسم
نیست شَوم نیست شَوم ، تا برِ جانان برسم
خوش شده ام خوش شده ام ، پاره یِ آتش شدهام
خانه بسوزم بروم ، تا به بیابان برسم
خاک شَوم خاک شَوم ، تا زِ تو سرسبز شوم
آب شوم سجده کنان ، تا به گلستان برسم
چرخ بُود جای شرف ، خاک بود جای تَلف
باز رَهَم زین دو خطر ، چون برِ سلطان برسم
عالم این خاک و هوا ، گوهر کفر است و فنا
در دلِ کفر آمده ام ، تا که به ایمان برسم
آن شهِ موزونِ جهان ، عاشقِ موزون طلبد
شد رخِ من سکه یِ زر ، تا که به میزان برسم
رحمتِ حق آب بُود ، جز که به پستی نرود
خاکی و مرحوم شوم ، تا برِ رحمان برسم
هیچ طبیبی ندهد بی مرضی حَب و دوا
من همگی درد شوم ، تا که به درمان برسم
رحمتِ حق آب بُود ، جز که به پستی نرود
خاکی و مرحوم شوم ، تا برِ رحمان برسم
هیچ طبیبی ندهد بی مرضی حَب و دوا
من همگی درد شوم ، تا که به درمان برسم
تیز دَوَم تیز دَوَم ، نیست شَوم نیست شَوم
خوش شده ام خوش شده ام ، چون برِ سلطان برسم
تیز دَوَم تیز دَوَم ، نیست شَوم نیست شَوم
خاک شَوم خاک شَوم ، تا زِ تو سرسبز شوم
چرخ بُود جای شرف ، چون برِ سلطان برسم
چون برِ سلطان برسم ، چون برِ سلطان برسم
۴- چنگ
همه هست آرزویم ، که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم ، برَسم به آرزویی
به کسی جمالِ خود را ، ننموده ای و بینَم
همه جا به هر زبانی ، بُوَد از تو گفتگویی ، گفتگویی
غم و درد و رنج و محنت ، همه مستعدِ قتلم
تو ببُر سر از تن من ، ببَر از میانه گویی
به رهِ تو بس که نالم ، زِ غم تو بس که مویم
شدهام ز ناله نالی ، شده ام زِ مویه مویی
همه خوش دل اینکه مطرب ، بزند به تار چنگی
من از آن خوشم که چنگی ، بزنم به تارِ مویی
بنموده تیره روزم ، ستمِ سیاه چشمی
بنموده مو سپیدم ، صنمِ سپید رویی
چه شود که راهِ یابد ، سویِ آب تشنه کامی
چه شود که کام جوید ، زِ لبِ تو کامجویی
شود این که از ترحم ، دَمی ای سحابِ رحمت
من خشک لب هم آخر ، ز تو تَر کنم گلویی
زِ تو تَر کنم گلویی
بشکست اگر دلِ من ، به فدای چشم مستت
سر خُمِّ مِی سلامت ، شکَند اگر سبویی
همه هست آرزویم ، که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم ، برسم به آرزویی
همه خوش دل اینکه مطرب ، بزند به تار چنگی
من از آن خوشم که چنگی ، بزنم به تارِ مویی
بنموده تیره روزم ، ستمِ سیاه چشمی
بنموده مو سپیدم ، صنمِ سپید رویی
۵- قمار باز
همه صیدها بکَردی ، هِله میر بارِ دیگر
سگِ خویش را رها کن ، که کند شکارِ دیگر
همه غوطه ها بخوردی ، همه کارها بکَردی
منشین ز پای یک دَم ، که بماند کار دیگر
خنک آن قماربازی ، که بباخت آنچه بودش
بنماند هیچش الا ، هوسِ قمار دیگر
خنک آن قماربازی ، که بباخت آنچه بودش
بنماند هیچش الا ، هوسِ قمار دیگر
تو به مرگ و زندگانی ، هِله تا جز او ندانی
نه چو روسبی که هر شب ، کشد او به یارِ دیگر
تو بسی سمن بران را ، به کنار درگرفتی
نفسی کنار بگشا ، بنگر کنارِ دیگر
همه نقدها شمردی ، به وکیل درسپردی
بشِنو از این محاسب ، عدد و شمارِ دیگر
خنک آن قماربازی ، که بباخت آنچه بودش
بنماند هیچش الا ، هوسِ قمار دیگر
خنک آن قماربازی ، که بباخت آنچه بودش
بنماند هیچش الا ، هوسِ قمار دیگر
۶- عق و خرد
تلخ کنی دهان من ، قند به دیگران دهی
نم ندهی به کشتِ من ، آب به این و آن دهی
جان منی و یارِ من ، دولتِ پایدارِ من
باغ من و بهارِ من ، باغ مرا خزان دهی
یا جهتِ ستیزِ من ، یا جهت گریزِ من
وقت نبات ریزِ من ، وعده و امتحان دهی
عود که جود میکند ، بهرِ تو دود میکند
شیر سجود میکند ، چون به سگ استخوان دهی
برگذرم ز نُه فلک ، گر گذری به کویِ من
پای نَهم بر آسمان ، گر به سرم امان دهی
در دو جهان بِنَنگرَد ، آنک بدو تو بنگری
خسروِ خُسروان شود ، گر به گدا تو نان دهی
گَه بکشی گران دهی ، گه همه رایگان دهی
یک نفسی چنین دهی ، یک نفسی چُنان دهی
جان منی و یارِ من ، دولتِ پایدار من
باغِ من و بهارِ من ، باغ مرا خزان دهی
یا جهت ستیزِ من ، یا جهتِ گریز من
وقت نبات ریزِ من ، وعده و امتحان دهی
برگذرم زِ نُه فلک ، گر گذری به کویِ من
پای نَهم بر آسمان ، گر به سرم امان دهی
عقل و خرد فقیرِ تو ، پرورشش زِ شیرِ تو
چون نشود زِ تیر ، تو آنک بدو کمان دهی
عقل و خرد فقیرِ تو ، پرورشش زِ شیرِ تو
چون نشود زِ تیر ، تو آنک بدو کمان دهی
۷- زاهد
سخت خوش است
چشمِ تو وآن رخ گلفشانِ تو
دوش چه خوردهای
دِلا راست بگو به جانِ تو
فتنه گر است نامِ تو
پُرشکر است دامِ تو
باطرب است جامِ تو
با نمک است نانِ تو
مرده اگر ببیندت
فهم کند که سرخوشی
چند نهان کنی که می
فاش کند نهانِ تو
بوی کباب میزند
از دل پُرفغانِ من
بوی شراب میزند
از دم و از فغانِ تو
مشرق و مغرب ار روم
ور سوی آسمان شوم
نیست نشانِ زندگی
تا نرسد نشانِ تو
زاهدِ کشوری بدم
صاحبِ منبری بدم
کرد قضا دلِ مرا
عاشق و کف زنانِ تو
مشرق و مغرب ار روم
ور سوی آسمان شوم
نیست نشانِ زندگی
تا نرسد نشانِ تو
زاهدِ کشوری بدم
صاحبِ منبری بدم
کرد قضا دلِ مرا
عاشق و کف زنان تو
صبر پرید از دلم
عقل گریخت از سرم
تا به کجا کشد مرا
مستی بی امانِ تو
شیر سیاه عشقِ تو
میکَنَد استخوانِ من
نی تو ضمانِ من بدی
پس چه شد این ضمانِ تو
از می این جهانیان
حقِ خدا نخوردهام
سخت خراب میشوم
خائفم از گمانِ تو
هر نفسی بگوییَم
عقل تو کو چه شد تو را
عقل نماند بنده را
در غم و امتحانِ تو
مشرق و مغرب ار روم
ور سوی آسمان شوم
نیست نشانِ زندگی
تا نرسد نشانِ تو
زاهد کشوری بدم
صاحبِ منبری بدم
کرد قضا دل مرا
عاشق و کف زنانِ تو
۸- باز آمدم
بازآمدم بازآمدم، از پیشِ آن یار آمدم
در من نِگر در من نِگر ، بهرِ تو غمخوار آمدم
شاد آمدم شاد آمدم ، از جمله آزاد آمدم
چندین هزاران سال شد، تا من به گفتار آمدم
آنجا رَوم ، آنجا رَوم ، بالا بُدَم ، بالا روم
بازم رَهان بازم رَهان، کاین جا به زِنهار آمدم
من مرغ لاهوتی بُدم ، دیدی که ناسوتی شدم
دامَش ندیدم ناگهان ، دَر وی گرفتار آمدم
من نورِ پاکم ای پسر ، نه مشتِ خاکم مختصر
آخِر صدف من نیستم ، من درّ شَهوار آمدم
ما را به چشم سَر مَبین ، ما را به چشم سِر ببین
آنجا بیا ما را ببین ، کین جا سبک بار آمدم
از چار مادر برترم ، وز هفت آبا نیز هم
من گوهر کانی بُدَم ، کاین جا به دیدار آمدم
یارم به بازار آمدست ، چالاک و هُشیار آمدست
ور نه به بازارم چه کار ، وی را طلبکار آمدم
۹- من ندانستم
من ندانستم از اول ، که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن به ، که ببندی و نپایی
دوستان عیب کنندم ، که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن ، که چنین خوب چرایی؟
روز صحرا و سماع است ، و لبِ جوی و تماشا
در همه شهر دلی نیست که دیگر بربایی
گفته بودم چو بیایی ، غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل ، برود چون تو بیایی
ای که گفتی مرو اندر پیِ خوبانِ زمانه
ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی
شمع را باید از این خانه به در بردن و کشتن
تا به همسایه نگویند ، که تو در خانه یِ مایی
دوستان عیب کنندم ، که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن ، که چنین خوب چرایی؟
عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت
همه سهل است تحمل نکنم بارِ جدایی
زِ کمال ناتوانی به لب آمده است جانم
به طبیب من که گوید که چه زار و ناتوانم
به گُمان این فکندم ، تن ناتوان به کویت
که سگِ تو بر سر آید به امید استخوانم
۱۰- قوم به حج رفته
ای قومِ به حج رفته
کجایید ، کجایید
معشوق همینجاست
بیایید ، بیایید
معشوقِ تو همسایه و دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
گَر صورتِ بی صورتِ معشوق ببینید
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یک بار از این خانه بر این بام برآیید
ای قومِ به حج رفته
کجایید ، کجایید
معشوق همینجاست
بیایید ، بیایید
ای قومِ به حج رفته
کجایید ، کجایید
معشوق همینجاست
بیایید ، بیایید
آن خانه لطیف است
نشانهاش بگفتید
از خواجهی آن خانه نشانی بنمایید
یک دستهی گل کو
اگر آن باغ بدیدید
یک گوهر جان کو
اگر از بحر خدایید
با این همه آن
رنجِ شما گنجِ شما باد
افسوس که بر گنجِ شما پرده شمایید
با این همه آن
رنجِ شما گنجِ شما باد
افسوس که بر گنجِ شما پرده شمایید
ای قومِ به حج رفته
کجایید ، کجایید
معشوق همینجاست
بیایید ، بیایید
معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
۱۱- راز
دلم تا عشق باز آمد ، در او جز غم نمیبینم
دلی بی غم کجا جویم؟ که در عالم نمیبینم
دَمی با همدمی خُرم ، زِ جانم بر نمی آید
دَمم با جان برآید چون ، که یک همدم نمیبینم
مرا رازیست اندر دل ، به خونِ دیده پرورده
ولیکن با که گویم رازِ ؛ چون مَحرم نمیبینم
قناعت میکنم با درد ، چون درمان نمییابم
تحمل میکنم با زخم چون مرهم نمیبینم
پس چرا پخش نمیشه من الان یک هفته هست پیش خرید کردم
کی باید پاسخگو این همه تاخیر باشه ؟
به گفته تهییه کننده فردا سه شنبه ساعت ۸ صبح منتشر میشه …
منتظریم …
کاش محسن برای کاور آلبوم یکم بیشتر سلیقه بخرج میداد …
بدلیل قبول نکردن اسم آلبوم قمار باز محسن بعنوان اعتراض کاور رو اینجوری درست کرده
دیدی عجله کردی؟حالا دلیل طراحی کاور رو فهمیدی؟هواداران عجولی هستیم
آلبوم فوق العادیه
ادمین فقط اگه میشه تفسیر اشعار رو هم بزارین
سلام
چشم اگه بدستمون رسید حتما
مطلب بسیار خوبی بود.ممنون
بهترین وبسایتی که تاحالا دیدم.ازتون متشکرم
این موضوع یکی از موضوعات موردعلاقه منه